تعبیر رای خدا
افزوده شده به کوشش: نیلوفر ذ.
شهر یا استان یا منطقه: nan
منبع یا راوی: گرد آورنده: ل.پ. الول ساتن
کتاب مرجع: قصههای مشدی گلین خانم - ص ۱۴۶ ویرایش اولریش مارتولف، آذرامیر حسینی نیتهامر، سید احمد وكيليان نشر مرکز چاپ اول ۱۳۷۴
صفحه: ۷۳-۷۴
موجود افسانهای: -
نام قهرمان: دو رفیق
جنسیت قهرمان/قهرمانان: nan
نام ضد قهرمان: امام
در این قصه کوتاه عمل در راه خدا، و ارتباط آن با مقدرات الهی ومشورت با مرجعی مذهبی در میان باورهای مردمی قابل مشاهده است.
«دو نفر با هم رفیق بودند. یک روز جمعه که تعطیل اینها بود، این دو نفر یکی به اون یکی گفت: «ما امروز تعطیلمونه، کجا بریم چکار بکنیم؟» اون یکی رفیقه گفت: «بیا بریم حمام، از حمام بریم مسجد نماز، اونوقتم دیگه شبه، میریم منزل». اون یکی رفیقه گقت: «نه، بیا یه بطری عرق بگیریم، بریم یه جا خوشگذرانی» این گفت: «نه من نمیام». این رفت حمام و از حمام رفت مسجد، از مسجد که آمد بیرون یه آجری سردر مسجد افتاد، خورد توسرش، شکست. اون یکی رفت، یه بطری عرق گرفت و رفت خوشگذرانی. وقتی که از اونجا آمد بیرون یه اسکناس صدتومنی پیدا کرد. صد تومن پول پیدا کرد!وقتی که اینها غروب بهم رسیدند، گفت: «برادر تو چرا سرتو بستی؟» گفت: «از مسجد که آمدم بیرون، یه آجر افتاد سرم شکست». گفت: «خوب، اگه با من آمده بودی رای (راه) خدا نرفته بودی، سرت نمیشکست، من رفتم از اون طرف، صد تومن پیدا کردم.» گفت: «پس از امام بپرسیم هر که رای خدا بره، این مزدشه؟» رفتند خدمت امام. وقتی که این عرضو به امام کردند، امام در جواب فرمود که این آدم امروز مقدرش بود که زیر هوار بره، بمیره. چون رو به خدا رفت، خداوند عالم رحم کرد، فقط این آجر رو سرش افتاد و تو آدم امروز هزار تو من مقدرت بود پیدا کنی، چون راه شیطونی رفتی، نهصد تومنش افتاد مصالح به این صد تومن شد».