خرمشیر
افزوده شده به کوشش: شراره فرید
شهر یا استان یا منطقه: nan
منبع یا راوی: منصور یاقوتی - انتشارات شباهنگ1358
کتاب مرجع: افسانه از ده نشینان کرد
صفحه: 299-300
موجود افسانهای: nan
نام قهرمان: شیر/ خر
جنسیت قهرمان/قهرمانان: حیوان
نام ضد قهرمان: گرگ
در قصهها، هنگامی که رو دررویی حیوانی اهلی و وحشی مورد نظر است. برنده حیوان اهلی است. اگرچه حیوان وحشی زور زیادی دارد اما در قصه هوش بیشتر از آنِ حیوان اهلی مثل خر، بز، گوسفند و... است. روایت خرمشیر نیز از این گونه قصه هاست. خلاصه آن را مینویسیم.
شیری قصد شکار خری کرد. خر برای رهایی از چنگ شیر چاره ای اندیشید. در حالی که عرعر میکرد و سم بر زمین میکوبید به سوی شیر رفت. شیر گفت: مگر نمیدانی من کی هستم. من شیر سلطان جنگلم. خرگفت: من خرمشیر، سلطان جنگلهای دنیا هستم. شیر ترسید و تقاضای عفو کرد. خر گفت: به شرطی تو را میبخشم که به من خیانت نکنی. و اگر سه بار مرتکب اشتباه شوی تو را میکشم. آنها رفتند و رفتند. میان راه خر افتاد توی مرداب، شیر نجاتش داد. خر گفت: این یک اشتباه، من میخواستم ببینم عمق مرداب چقدر است. دو بار دیگر هم شیر خر را از مرگ نجات داد و خر به حساب اشتباهش گذاشت. بار سوم شیر پا به فرار گذاشت. گرگی او را دید، پرسید چرا فرار میکنی؟ شیر گفت: از دست خرمشیر. وقتی شیر نشانه های خر را گفت؛ گرگ گفت: او خر است. و من ده تا ده تا از آنها را شکار میکنم. بیا برویم سراغش. شیر می ترسید، اما سرانجام به این شرط که دمهایشان را به هم گره بزنند، راضی شد با گرگ پیش خر بروند. خردید که گرگ و شیر میآیند. خیلی ترسید. با این حال گفت: آفرین گرگ! دستور مرا خوب اجرا کردی و شیر را برایم آوردی. شیر فکر کرد گرگ سر او را کلاه گذاشته. پا به فرار گذاشت و گرگ را هم روی سنگلاخها کشید و برد. گرگ تکه تکه شد.