سه دختران
افزوده شده به کوشش: نیلوفر ذوالفقاری
شهر یا استان یا منطقه: روایت افسانه با لهجه تهرانی
منبع یا راوی: گردآورنده مرسده زیر نظر نویسندگان انتشارات پدیده
کتاب مرجع: فرهنگ افسانه های مردم ایران
صفحه: ۴۳۵-۴۳۶
موجود افسانهای: -
نام قهرمان: سه خواهر
جنسیت قهرمان/قهرمانان: انسان
نام ضد قهرمان: (زن چادر چاقچوری) خواستگار
افسانه سه دختران از افسانههایی است که در اغلب شهرستانهای ایران با لهجههای گوناگون گفته میشود. این افسانه در طبقهبندی قصههای ایرانی در ردیف قصههای فکاهی است. در اینجا افسانه سه دختران را با لهجه تهرانی میآوریم. این افسانه در قصههای کتاب کوچه زندهیاد احمد شاملو به نام «تیس تیس مدسینا» آمده است که ما آن را در جلد سوم فرهنگ افسانههای مردم ایران در ردیف حرف «ت» آوردهایم.
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیشکی نبود. زنی سه تا دختر داش یه روز از روزا که از خونه بیرون میرفت، دختراشو به دور خودش جمع کرد و گفت: «بچهها، من میخام برم بازار، اگه کسی به خونه اومد و سراغ منو گرف مبادا لام تا کام حرفی بزنینها، خوب فهمیدین؟ ممکنه خاسگار باشه». دخترا دس رو چشای خود گذاشتن و همه با هم گفتن: «خیل و خوب مادر جون ما هم لال میشیم». پس از رفتن مادرشون از خونه، هر سه تا به اتاق رفتن و در گوشهای از اتاق کز کردن و هیچ نمیگفتن. یکی دو ساعت که گذش، زنی چادر چاقچوری تو خونشون اومد. وختی که دخترارو تو اتاق دید ازشون سراغ مادرشونو گرفت. دخترا بروبر اونو نیگا کردن و هیچی نگفتن. زنک دوباره از اونا پرسید: «دختر خانوما، آخه مادرتون کجاس، چرا حرف نمیزنین، مگه خدا نکرده لالین؟» باز دخترا به زنک ماتشون زده بود و هیچ نمیگفتن. حوصله زنک از این لالبازی آنها سر رفته بود. مگسای زیادی هم از سر و روی دخترا بالا می رفتن و کفر اونارو در آورده بودن. عاقبت، دختر وسطی ذله شد و از جاش بلن شد و با چادر نمازش به جون مگسا افتاد و اونارو می زد و هی میگفت: -«تیس تیس مدسينا. تیس تیس مدسینا» دختر بزرگه که دید خواهرش حرف زد خندهای کرد و گفت: «اوهو آبجی مگه ننه نگلف حرف نتتینا؟ دختر کوچیکه که دید دو تا خواهرش حرف زدن و تنها او هیچی نگفته و نصیحتهای مادرشو گوش کرده خوشحال شد و گفت: «هوم الحمدونتينا كه من حرف نتتينا!» زنک که حرف زدن سه تا دخترارو دید، وارف و با خودش گفت: «خوب شد فهمیدم اینا لال و دیوونن و گه نه، یه عمر پسرام ذلیل میشدن.» زود از جاش بلند شد و از راهی که اومده بود رفت.