Eranshahr

View Original

شاه عباس و باغ انار

افزوده شده به کوشش: سولماز احمدی فر

شهر یا استان یا منطقه: -

منبع یا راوی: انتخاب، تحلیل، ویرایش: سید احمد وکیلیان

کتاب مرجع: فرهنگ افسانه های مردم ایران

صفحه: ۲۸۹ - ۲۹۰

موجود افسانه‌ای: -

نام قهرمان: شاه عباس

جنسیت قهرمان/قهرمانان: انسان

نام ضد قهرمان: -

پیام این افسانه به ما می گوید که طمع باعث بی برکتی و نابودی زندگی است. باغبان زیرک و سخاوتمند، در ازاء گشاده دستی خود، طمع پادشاه را بر می انگیزد و این طمع به زندگی و حاصل تلاش صدمه می زند. اما در حالی که به میهمانان خود آشنایی دارد، صلاح در ناآشنایی می بیند و سرانجام چشم طمع سلطان را با زیرکی کور می کند. این افسانه با نثری ساده و روان روایت شده است.

یک روز شاه عباس با لباس مبدل گذارش به باغ اناری افتاد. باغبان یکی از انارها را از درخت کند و آبش را گرفت و ریخت به جام و جام پر شد. شاه عباس جام را از دست باغبان گرفت و سر کشید. وزیر هم یک جام از آب انار نوشید. می خواستند بروند که وزیر به شاه عباس گفت: «پادشاه به سلامت باشد. شما شاه این مملکت هستید و چنین باغ اناری ندارید، خوب است مالیات این باغ را زیادتر کنیم.»شاه عباس و وزیر رفتند به شکار و از شکار که برگشتند، باز هم هلاک و تشنه آمدند به باغ انار. شاه عباس به باغبان گفت: «آب یکی از انارها را بگیر.»باغبان یکی از انارها را از درخت کند و آبش را در جام ریخت. جام پر نشد. آب دومی را گرفت، جام پر نشد. تا سومی و چهارمی و پنجمی و ششمی و دهمی و بیستمی. شاه عباس تعجب کرد و گفت: «باغبان! تو دیروز آب یکی از انارها را گرفتی، جام پر شد. الان آب بیست تا انار را گرفتی و جام پر نشد.»باغبان که شاه عباس را نمی شناخت، چون شاه عباس هیچ وقت با لباس شاهی ظاهر نمی شد، گفت: «فکر کنم خدای نکرده عقیده شاه از من برگشته و چشم طمع بر باغ من دوخته.» شاه عقیده اش را برگرداند و پیش خودش گفت: «انصاف نیست من مالیات باغ را زیاد کنم. این باغبان زحمت می کشد و نانی می خورد.» باغبان دستش را بلند کرد و اناری کند و آبش را ریخت داخل جام و جام پر شد. باغبان گفت: «الحمد الله که عقیده شاه صاف شد و به خوبی برگشت.»