شهر حاکم کش
افزوده شده به کوشش: نیلوفر توکلی
شهر یا استان یا منطقه: افسانه های لری
منبع یا راوی: گردآورنده: داریوش رحمانیان
کتاب مرجع: فرهنگ افسانه های مردم ایران
صفحه: 555-556
موجود افسانهای: --
نام قهرمان: حاکم
جنسیت قهرمان/قهرمانان: انسان
نام ضد قهرمان: --
روایتِ «شهر حاکم کش» از قصه های نکته پرداز است و به سبک و سیاق چنین قصه هایی، نکته مورد نظر را در پایان به طور مستقیم بیان می کند. نکته این قصه چنین است: «ظلمِ ظالم سبيش نیّت و عمل خود مردم است!»
یکی بود، یکی نبود. یک شهری بود که هر والی و حاکمی می رفت آن جا و ظلم می کرد، وقتی مردم شهر به تنگ می آمدند و دعا می کردند، آن حاکم و والی ظالم می مُرد و از بین می رفت! خلیفه از بس حاکم فرستاد ذِلّه شد. گفت: «اصلا بگذار آن شهر بدون والی باشد.» اما یک مردی رفت پیش خلیفه و گفت: «حکومت این شهر حاکم کُش را بده به من!» خلیفه گفت: «می میری ها!» مرد گفت: «عیبی ندارد.» خلیفه هم او را فرستاد به حکومت شهر حاکم کُش. حاکم جدید آمد و فهمید بله، علت درگیر بودن (اجابت شدن) دعای مردم این شهر این است که فقط مال حلال می خورند. پیش خود گفت: «اگر کاری کنم که این مردم هم مثل جاهای دیگر، حرام خوار بشوند، آن وقت خدا ظالم را بر آن ها مسلط می کند و دیگر به دادشان نمی رسد و دعایشان گیرا نمی شود.» با این فکر آمد و شروع کرد به حکومت. مالیات ها را کم کرد و هر چه پول مالیات جمع کرد، همه را بُرد ریخت وسط میدان شهر. بعد دستور داد جار زدند که: «هر کس هر چه توانست و زورش رسید بیاید از این پولها ببرد!» مردم هم طمع برشان داشت و حمله آوردند برای پول ها. اما چون آن پول ها، مال حرام بود، آن ها حرام خوار شدند. نظر خدا هم از آن ها برگشت. ظلم به آن ها مسلط شد. بعد حاکم هم با خیال راحت شروع کرد به ظلم کردن. ماند تا یک مدتی. خلیفه دید که این حاکم جدید نه تنها نمُرد، بلکه هی هر سال از پارسال بیشتر مالیات می فرستد. علتش را که جویا شد، حاکم قضیه را به او گفت. این است که گفته اند: «ظلم ظالم سببش نیّت و عمل خود مردم است.»