پسر و دیوها
افزوده شده به کوشش: نسرین و.
شهر یا استان یا منطقه: nan
منبع یا راوی: گردآوری و ترجمه: حسین داریان
کتاب مرجع: گنجینه های ادب آذربایجان، ص 174
صفحه: از 233 تا 234
موجود افسانهای: دیو
نام قهرمان: پسر تنبل
جنسیت قهرمان/قهرمانان: nan
نام ضد قهرمان: -
قصه پسر تنبلی است که با استفاده از هوش خود و پخمگی و کودنی دیوها، به ثروت می رسد.
دو برادر بودند یکی تنبل و دیگری کاری. روزی برادر کاری برادر تنبل را از خانه بیرون کرد. پسر تنبل رفت و رفت تا رسید به یک دیو. ترسید، اما به روی خودش نیاورد. به دیو گفت: پدر تو هفت دیو به من بدهکار است تو را می برم تا شش تای دیگر را هم گیر بیاورد. دیو به التماس افتاد و با خواهش و تمنا پسر را به خانه برد. آن ها هفت دیو بودند که هر کدام هر روز برای کاری از خانه بیرون می رفتند. قرار شد پسر با آنها زندگی کند. روزی پسر را فرستادند هیزم بیاورد. اما پسر که اصلاً کار نکرده بود نمیدانست چگونه هیزم بشکند. این بود که طنابی دور درخت ها بست و نشست. دیوها که آمدند و اوضاع را دیدند از پسر پرسیدند: این چه کاری است؟ پسر گفت میخواستم یک دفعه همه درخت ها را بیاورم تا خیالمان از بابت هیزم راحت باشد. دیوها گفتند خوب درخت ها را بکن ببینم. پسر دید که کار او نیست. در میان راه به دیوها گفت دیگر نمی خواهم با شما شریک باشم. سهم مرا بدهید تا بروم. دیوها حساب کردند و دو بشقاب طلا به پسر دادند پسر به خانه برگشت و با آن طلاها، دو برادر هر کدام زنی گرفتند و به خوشی زندگی کردند.