Eranshahr

View Original

پیرزن و گربه اش

افزوده شده به کوشش: نسرین و.

شهر یا استان یا منطقه: nan

منبع یا راوی: گردآورنده: علی اشرف درویشیان به روایت شیخ مراد کانی قطی

کتاب مرجع: افسانه‌‌ها نمایشنامه‌ها و بازی‌های کردی - ص 26

صفحه: از 343 تا 346

موجود افسانه‌ای: گربه سخنگو

نام قهرمان: nan

جنسیت قهرمان/قهرمانان: nan

نام ضد قهرمان: nan

این قصه روایتهای زیادی دارد. برخی روایات را تا این جا آورده ایم و بعد از این نیز روایت های دیگری از این قصه خواهیم آورد. در روایت «پیرزن و گربه» جوی آب طلب رقص (چوبی) از دختر می کند تا آب بدهد. احتمالاً اشاره ای است به آیین های جادویی در رابطه با آب که در گذشته وجود داشته است (یا دارد)؟! این روایت را از کتاب «افسانه ها... کردی عیناً نقل می کنیم .

پیرزنی بود که از دار دنیا فقط یک بز داشت. روزی مثل همه روزها، شیر بزش را دوشید و زیر سبد گذاشت تا ظهر با نان بخورد. در این هنگام گربه پیرزن آهسته آهسته به طرف سبد رفت. آن را به کناری انداخت و مشغول خوردن شد. پیرزن سررسید و گربه را در حال خوردن شیر دید. پیرزن یواش یواش از پشت به گربه نزدیک شد و با تیشه ای که در دست داشت زد و دم گربه را برید . گریه گفت: «میو میو یالا پیرزن دم مرا بده !» پیرزن گفت: «تو برو شیرم را بیار تا من هم دمت را بدهم » گربه نزد بز رفت و گفت:« ای بز شیر بده تا به پیرزن بدهم و دمم را بگیرم .» بز گفت:« برو پیش درخت برگ بیار تا بخورم و پستانم پر از شیر بشود و به تو شیر بدهم.» گربه رفت پیش درخت و گفت:« ای درخت برگ بده تا به بز بدهم. بز شیر بدهد و به پیرزن بدهم و دمم را بگیرم .» درخت گفت «من تشنه هستم. برو پیش جوی آب و بگو از کنارم بگذرد تا آب بخورم و برگ بدهم تا تو ببری برای بز.» گربه رفت پیش جوی آب و گفت:« ای جوی آب، از کنار درخت بگذر تا درخت برگ بدهد، بز شیر بدهد و پیرزن دمم را پس بدهد .» جوی آب گفت:« ای گربه برو پیش دختر و بگو چوپی کن (برقص) جوی آب بده. درخت برگ بده، بز شیر بده، تا پیرزن دمم را بدهد .» گربه پیش دختر رفت و گفت: «دختر برقص» دختر گفت: «ببین! پاهایم برهنه است. برو پیش استاد کفاش، بگو استاد کفش بده تا دختر چوپی کند، جوی آب بدهد، درخت برگ بدهد، بز شیر بدهد، تا پیرزن دم گربه را پس بدهد .» گربه نزد استاد کفاش رفت. استاد گفت:« برو پیش مرغ. بگو ای مرغ به استاد تخم بده تا کفش بدوزد. دختر چوپی کند جوی آب بدهد. درخت برگ بدهد. بز شیر بدهد و پیرزن دم کوتاه گربه را پس بدهد. .» گربه پیش مرغ رفت و گفت: «مرغ تخم بده .» مرغ گفت:« برو پیش صاحب من بگو گندم بدهد تا من بخورم و تخم بکنم. استاد کفش بدهد. دختر چوپی کند. جوی آب بدهد. درخت برگ بدهد. بز شیر بدهد تا پیرزن دم کوتاه گربه را پس بدهد.» گربه رفت پیش خرمن و گفت:« ای خرمن گندم بده .» خرمن گفت:« برو پیش باد بگو تا بوزد و من گندم بدهم. مرغ تخم بدهد. استاد کفش بدهد. دختر چوپی کند. جوی آب بدهد. درخت برگ بدهد. بز شیر بدهد. تا پیرزن دم کوتاه گربه را پس بدهد.» باد وزید. خرمن شن شد. مرغ تخم کرد. استاد کفش داد. دختر چوپی کرد. جوی آب داد. درخت برگ داد. بز شیر داد. گربه شیر را به پیرزن داد و پیرزن دم گربهرا آورد و با مقداری قیر آن را به پشت گربه چسباند . "