Eranshahr

View Original

Arash (The Archer)

ĀRAŠ | ƎRƎXŠA | ĒRAŠ | Āraš-e Kamāngīr | در فارسی میانه "اِیرَش" | در اوستا "اِرِخشه" | آرش کمانگیر

Illustration by Mo.Rasoulipour

آرش کمانگیر
آرش (در اوستا "اِرِخشه" (ƎRƎXŠA)، در فارسی میانه "اِیرَش" (ĒRAŠ)) قهرمانی تیرانداز در افسانه های ایرانی است.
پس از آنکه افراسیاب، منوچهر، پادشاه پیشدادی را در طبرستان محاصره کرد، هر دو توافق کردند که صلح کنند. منوچهر از تورانیان درخواست کرد که سرزمین ایران را به اندازه پرواز یک تیر به او بازگردانند و افراسیاب موافقت کرد. فرشته ای (در بیرونی «اسفندارمذ» یعنی بخشنده جاودانه اسپندارماد) به منوچهر دستور داد که تیر و کمان مخصوصی آماده کند. چوب، پر و پیکانش از جنگل، عقاب و معدنی مخصوص گرفته شده باشد. به آرش، تیرانداز ماهر دستور پرتاب داده شد. به گفته بیرونی، آرش خود را برهنه نشان داد و گفت: «اینک! بدن من عاری از هر گونه زخم یا بیماری است. اما بعد از این تیراندازی من از بین خواهم رفت.» او تیر را در سپیده دم پرتاب کرد و بلافاصله تکه تکه شد. خداوند به باد فرمان داد و تیر تا نواحی دورافتاده خراسان رفت و به این ترتیب مرز میان پادشاهی ایران و توران مشخص شد.

در ادبیات قدیمی
در اوستا (یشت ۸.۶) به داستانی اشاره شده که گویا بخشی از حماسه ای آشنا بوده است: ارخشا تیری از کوه "اَیریُو خَشَوثَه" (Airyō.xšaoθa) به کوه "خَوَنوَت" (Xᵛanvant) پرتاب کرد. هویت این مکان ها مشخص نیست. برخی آن را قله ای در شمال شرقی خراسان میدانند. بنابراین قرار بود پرتاب او به سمت شرق، شاید به سمت منطقه هری رود باشد. در متن "ماه فروردین روز خرداد" نیز به این واقعه اشاره شده است. در ششم فروردین فرخنده بود که منوچهر و اِیرش شباگ تیر زمین را از افراسیاب تورانی پس گرفتند. در مقابل، دادستان مینوی خرد ۲۷.۴۴ صرفاً به منوچهر به عنوان کسی که قلمرو ایران را از پادشخر-گر (طبرستان) به بون گزی بازپس گرفت، اشاره می کند. منطقه اخیر احتمالاً بین گوزگان و آکسوس قرار دارد.
افسانه آرش تنها در منابع دوره اسلامی با جزئیات کامل آورده شده است، هرچند بین آن ها تفاوت وجود دارد. مثلاً، طالبی، اگرچه به سنت رایج اشاره می کند، اما داستان آرش را مربوط به زمان سلطنت زاو، پسر طهماسب می داند.

بیرونی و گردیزی در مقابل فارسی میانه، متن ماه فروردین، تاریخ تیراندازی قهرمان را سیزدهم تیر، یعنی در جشن تیرگان، ذکر میکنند. احتمالاً این مسئله به دلیل شباهت «تیر» (خدای تیشتار) با «تیر»(خدنگ) پیش آمده است.

در ادبیات مدرن

داستان آرش در حماسه ها، عاشقانه های درباری و ادبیات عامه به هیچ وجه به تفصیل دیده نمی شود و جدا از اشارات گاه و بی گاه مختصر، اساساً در دنیای ادب فارسی گم شده بود تا اینکه احسان یارشاطر در کتاب "داستان های ایران باستان" خود دوباره آرش را زنده کرد. موضوع داستان آرش در میان نویسندگان و شاعران جا باز کرد و به سرعت مورد توجه قرار گرفت. آرش در سال‌های بعد موضوع آثار متعددی شد:

-"آرش تیرانداز" اثر ارسلان پویا: با قصیده ای هفتاد خطی آغاز می شود، سپس نمایشنامه ای تک پرده ای دارد و در نهایت نویسنده نسخه ای منثور از داستان را آورده است.

-شعر بلند "آرش»" اثر سیاوش کسرایی

-داستان کوتاه «آرش در قلمروی تردید» اثر نادر ابراهیمی

-منظومه «حماسه‌آرش» اثر مهرداد اوستا

-"آرش" اثر بهرام بیضایی که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد.

چهار اثر از این آثار، آرش را منجی ایران از ظلم و ستم افراسیاب معرفی می کنند. به نظر می رسد در دوران آشفته پس از مصدق، داستان آرش برای بسیاری از ایرانیان نماد امیدهای سیاسی آنها بوده است، در حالی که داستان ابراهیمی، جایی که آرش در مأموریت خود به دلیل نبود اراده شکست می خورد، بیانگر سرخوردگی این امیدهاست. در سال ۱۳۴۰ مجله‌ای ادبی به نام آرش در تهران تأسیس شد که حدود هشت سال فعالیت داشت.

نگارش: شکیبا بهرامی

Arash Kamangir Arash (in Avestan "Erekhsha" (ƎRƎXŠA), in Middle Persian "ĒRAŠ") is a legendary archer in Iranian mythology. After Afrasiab besieged Manuchehr, the Pishdadian king, in Tabaristan, they both agreed to make peace. Manuchehr requested the Turanians to return the land of Iran to him as far as an arrow could fly, and Afrasiab agreed. A divine being (in the external sources "Espandarmad" meaning eternal benefactor) instructed Manuchehr to prepare a special arrow and bow. The wood, feather, and arrowhead were taken from the forest, eagle, and a special mine. Arash, the skilled archer, was given the command to shoot. According to the external account, Arash revealed himself naked and said, "Behold! My body is free from any wounds or diseases. But after this shot, I will vanish." He shot the arrow at dawn, and it immediately shattered into pieces. God commanded the wind, and the arrow flew to the remote regions of Khorasan, thus marking the border between the kingdoms of Iran and Turan.

In ancient literature, in the Avesta (Yasht 8.6), there is a reference to a story that seems to be part of a familiar epic: Arash shot an arrow from the mountain "Airyo.khshaota" to the mountain "Xvanvant." The identity of these places is uncertain. Some believe it is a peak in northeastern Khorasan. Therefore, it was supposed to be his shot towards the east, perhaps towards the region of Hari Rud. The event is also mentioned in the text "Mah-e Farvardin Rooz-e Khordad." On the sixth of Farvardin, Manuchehr and Arash successfully reclaimed the land from Afrasiab the Turanian. In contrast, in the Minuvi Kherad's prosecutor 27.44, only Manuchehr is mentioned as the one who recaptured the territory of Iran from Padeshkhar-Gar (Tabaristan) to Bon Gazi. The recent area is likely between Gorgan and Aksus.

The myth of Arash is only fully detailed in Islamic-era sources, although there are differences among them. For example, Talebi, while referring to the common tradition, considers the story of Arash to be related to the reign of Zav, the son of Tahmasp.

In Modern Literature:

The story of Arash is not extensively described in epics, courtly romances, and general literature, and apart from occasional brief references, it had been largely lost in the world of Persian literature until Ehsan Yarshater revived Arash in his book "Stories of Ancient Iran." The story of Arash caught the attention of writers and poets and quickly gained prominence. In the following years, Arash became the subject of numerous works:

"Arash Tirandaz" by Arsalan Pouya: It begins with a seventy-line poem, followed by a one-act play, and concludes with a prose version of the story.

The long poem "Arash" by Siavash Kasraei.

The short story "Arash in the Realm of Doubt" by Nader Ebrahimi.

The poem "Epic of Arash" by Mehrdad Osta.

"Arash" by Behram Beyzai, published in 1977.

Visual Description

Compare With

Related Creatures

References

Iranica - Ārāš