آقاموشه
افزوده شده به کوشش: نیکا سلیمی
موجود افسانه ای: ندارد
نام قهرمان/قهرمانان: موش
نوع قهرمان/قهرمانان: حیوان، موش
نام ضد قهرمان: ندارد
مجموعه: فرهنگ افسانه های مردم ایران - ع.ا. درویشیان، ر. خندان
شماره صفحه در مجموعه: جلد یکم ص 111 - 112
منبع یا راوی: صادق هدایت
کتاب مرجع: نوشته های پراکنده ص - 122
توضیح نویسنده
آقا موشه از متل های فارسی است که به لهجه تهرانی در نوشته های پراکنده صادق هدایت آمده است. در این قصه همکاری موجودات (از انسان گرفته تا حیوان) باعث می شود تا گرفتاری آقا موشه حل شود. سلسله روابطی منطقی و منجم این همکاری و تعاون را امکان پذیر می سازد. روایت های گوناگونی در فرهنگ عامیانه سایر نقاط ایران از این متل وجود دارد. نثر متل چنانکه گفتیم به لهجه تهرانی است. بخشی از آن در پایان روایت خواهد آمد
موشی بود که نمی توانست به سوراخ برود. جارویی هم به دم خود بست آمد به سوراخ برود اما دمش کنده شد. موش رفت پیش دولدوز و گفت: «دولدوز دم مرا بدوزه ». دولدوز گفت:« برو از جولا نخ بگیر و برای من بیاور تا دم تو را بدوزم ». موش نزد جولا رفت. جولا به موش گفت:« برو برای من تخم مرغ بیاور». موش نزد مرغ رفت. مرغ گفت:« برو از علاف برایم ارزن بگیر تا بخورم و به تو تخم بدهم». موش نزد علاف رفت. علاف گفت:« برو از کولی غربیل بگیر». موش رفت نزد کولی. کولی گفت:« برو از بز روده بگیر تا غربیل درست کنم». موش نزد بز رفت. بزگفت:« برو از زمین علف بگیر». موش نزد زمین رفت. زمین گفت:« برو از میراب آب بگیره». موش رفت سر جو دید یک قورباغه توی آب بالا و پایین می پرد و غور غور میکند. به گمان این که قورباغه میراب است. گفت : «قورباغه آب بده». قورباغه جوابی نداد و فقط غور غور کرد و بالا و پایین پرید. موش هم اوقاتش تلخ شد و پرید روی قورباغه و آب او را برد. نمونه ای از نثر به لهجه تهرانی زمین گفت:« برو آب از میراب بگیر بمن بده تا علف بدم». موشه رفت سر جوب دید قورباغه تو آب بالا و پایین میره به گمون این که قورباغه میرابه گفت:« میراب آبی ده، آبی زمین ده، زمین علف ده، علف بزی ده، بزی روده ده ، روده کولی ده، کولی غربیل ده، غربیل علاف ده، علاف ارزن ده، ارزن توتو ده ، توتو نخی ده ، نخی جولا ده ، جولا نخی ده، نخی دولدوز ده، دولدوز دمب منو درز وا درز ده». قورباغه جوابی نداد، هی غوری کرد رفت بالا رفت پایین موشه اوقاتش تلخ شد جست زد رو قورباغه، آب بردش . قصهی ما سر رسید کلاغه به خونه اش نرسید