آرش کمانگیر
افزوده شده به کوشش: رضا قهرمانی
موجود افسانه ای: ندارد
نام قهرمان/قهرمانان: آرش کمانگیر
نوع قهرمان/قهرمانان: مرد، سرباز، کمانگیر
نام ضد قهرمان: افراسیاب، شاه توران
مجموعه: فرهنگ افسانه های مردم ایران - ع.ا. درویشیان، ر. خندان
شماره صفحه در مجموعه: جلد یکم ص ۷۱ - ۷۲
منبع یا راوی: احسان یارشاطر
کتاب مرجع: داستانهای ایران باستان
توضیح نویسنده
آرش کمانگیر از قصههای کهن ایرانی است که در اوستا آمده است. آرش برای ایرانیان سمبل جانفشانی در راه وطن است. آنچه که آرش را در هرچه دورتر پرتاب کردن تیر یاری می کند، گذشته از قدرت فردی، فرشته باد است. این قصه را عیناً از کتاب داستانهای ایران باستان مینویسیم
میان ایران و توران سالها جنگ و ستیز بود. در نبردی که میان افراسیاب تورانی و منوچهر شاه ایران در گرفت، سپاه ایران در مازندران به تنگنا افتاد. عاقبت دو طرف به آشتی رضا دادند و برای آن که مرز دو کشور روشن شود و ستیز از میان برخیزد پذیرفتند که از مازندران تیری به جانب خاور پرتاب کنند. هر جا تیر فرود آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچ یک از دو کشور از آن فراتر نروند تا در این گفت وگو بودند فرشته زمین «اسفندار مذه» پدیدار شد و فرمان داد تا تیروکمان آوردند و آرش را حاضر کردند. آرش در میان ایرانیان بزرگترین کماندار بود و به نیروی بیمانندش تیر را دورتر از همه پرتاب میکرد. فرشته زمین به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. پس برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید که من تندرستام و نقصی در بدن ندارم. اما میدانم که چون تیر را از کمان رها کنم همه نیرویم با تیر از بدنم بیرون خواهد رفت. آنگاه آرش تیروکمان را برداشت و بر قله کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را از پشت رها کرد و خود بیجان بر زمین افتاد هرمز خدای بزرگ به فرشته باد فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان میرفت و از کوه و دره و دشت میگذشت. در کنار رود جیحون بر ریشه درخت گردویی که بزرگتر از آن در عالم نبود نشست. آنجا را مرز ایران و توران قرار دادند و هر سال به یاد آن روز جشن گرفتند. گویند جشن تیرگان که در میان ایرانیان باستان معمول بود از این جا پدید آمده است