زن بداخلاق
افزوده شده به کوشش: نیکا سلیمی
شهر یا استان یا منطقه: nan
منبع یا راوی: گردآورنده: مرتضی هنری
کتاب مرجع: فرهنگ افسانه های مردم ایران
صفحه: 393 - 395
موجود افسانهای: nan
نام قهرمان: nan
جنسیت قهرمان/قهرمانان: nan
نام ضد قهرمان: nan
روایت « زن بداخلاق» از جمله قصه های اخلاقی است و یادآور این نکته که:« یار بد بدتر بود از مار بد.» قبلاً نیز روایت دیگری را که مفصل تر از این روایت است نقل کرده ایم. بهر حال مضمون هر دو روایت یکی است. روایت زن بد اخلاق در کتاب اوسونگون که مجموعه ای از افسانه های مردم خور است، ضبط شده .متن کامل این روایت را، با اندکی ویرایش، نقل میکنیم.
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود. در زمان قدیم، مرد و زنی با هم زندگی می کردند. شوهر، مردی بود خوش اخلاق نیک، سرشت و مهربان و برعکس زنش بسیار بد اخلاق و تندخو و بدسیرت. مرد از دست زنش به جان آمده بود و نمی دانست چه کار کند. بد خلقی های او زندگی را به کامش تلخ تر از زهر کرده بود. رنج خودش کم بود که هر روز در و همسایه و ره گذر هم از دست این زن شکایت داشتند .مرد بی چاره در این فکر بود که چه طور از دست زنش راحت شود. یک روز به این فکر افتاد که او را به بیابان ببرد و در چاه بیندازد. به زنش گفت:«ای زن خوب است امشب غذایی درست کنی و بند و بساطی هم بگذاری که فردا به بیابان برویم و هوایی بخوریم .» زن گفت:« خیلی خوب.» و چون پای گشت و گذار در میان بود این دفعه