سه برادر دست و پاچلفتی
افزوده شده به کوشش: سولماز احمدیفر
شهر یا استان یا منطقه: فارس
منبع یا راوی: گردآوری و تألیف: محمدرضا آل ابراهیم - راوی: یوسف صنایی دانش آموز، به نقل از مادربزرگش رباب جامی ۶۵ ساله خانه دار.
کتاب مرجع: فرهنگ افسانه های مردم ایران
صفحه: ۳۸۳ - ۳۸۴
موجود افسانهای: -
نام قهرمان: قلم فلفلی، سینه کاغذی، گردن باریک
جنسیت قهرمان/قهرمانان: انسان
نام ضد قهرمان: -
افسانه «سه برادر دست و پا چلفتی» از قصه های فکاهی و شوخی است. گر چه در پایان همه عناصر اصلی قصه به صورتی خنده آور از بین می روند؛ اما در این نابودی، از آنجا که نمی تواند به واقعیت نزدیک باشد، خواننده نه تنها غصه نمی خورد بلکه برایش خنده آور هم هست.
سه برادر بودند به نام های قلم فلفلی، سینه کاغذی و گردن باریک که مقداری جگر گوسفند خریدند و به تفریح رفتند. موقعی که جگر را بار گذاشتند، فلفل را فراموش کرده بودند که با خودشان ببرند. قلم فلفلی را به دنبال فلفل فرستادند. او، فلفلش را خرید و زمانی که بر می گشت، بین راه دانه ای فلفل از دستش افتاد و به قلم پایش خورد و شکست. دو برادر دیدند که قلم فلفلی نیامد. سینه کاغذی را به دنبال او فرستادند. وقتی که به نزدیک قلم فلفلی رسید، دید که ای داد و بیداد که پای برادرش شکسته است. او، از غصه به سینه ی خود زد که ناگهان سینه اش به داخل فرو رفت. گردن باریک که دید دو برادرش نیامدند، نگاهی به دیگ انداخت و با خود گفت: «چه کسی این همه جگر می خورد.» که ناگهان گردنش شکست و هر سه از بین رفتند.