پیرزن و بز
افزوده شده به کوشش: نسرین و.
شهر یا استان یا منطقه: nan
منبع یا راوی: مجید فروتن
کتاب مرجع: ماهنامه ی نامه ی نور شماره هشتم و نهم - ص ۱۷۱
صفحه: از 331 تا 332
موجود افسانهای: بز
نام قهرمان: بزوله
جنسیت قهرمان/قهرمانان: nan
نام ضد قهرمان: گرگ
این قصه در ماهنامه نامه ی نور شماره هشتم و نهم (ویژه ایل بختیاری) به چاپ رسیده است و نثری تصنعی دارد روایتی است از قصه بز معروف، یعنی بز زنگوله پا. در قصه «پیرزن و بز» اسم دو تا بچه شنگ و دنگ است. و پیرزنی صاحب بز است که البته در قصه نقشی ندارد. آغاز قصه به همان صورت است که تا به حال خوانده ایم. گرگ، بچه های بز را می خورد و بز خود را برای مبارزه با گرگ آماده میکند و به سوی خانه او به راه می افتد و ...
چندی که راه پیمود به لانه ی گرگ رسید و برفراز لانه ی او ایستاد با دست خود بر بام لانه اش کوبید. گرگ گفت: کیه کیه دارام دروم میکنه؟ براش بچه ام گل می کنه؟ بز در جواب آقا گرگه گفت: منم منم بزوله - دو شاخ دارم تیزوله - هرکس خورده شنگم، هر کس خورده دنگم، دم آفتاب میاد به جنگم. گرگ که شنگ و دنگ بچه های ملوس و قشنگ بز را خورده بود چنین گفت: من خوردم شنگت، من خوردم دنگت. فردام میام به جنگت پس بز به قصد آماده شدن برای جنگ با گرگ و تهیه و تدارک اسباب دوا و گرفتن انتقام از او تصمیم گرفت که به نزد آهنگر برود.پس برای اجرای این نیت به خانه ی خود بازآمد و دیگی از شیر خود پر کرده و بر دست گذاشت و به خدمت استاد آهنگر برد .