Jamshid | جمشید

Jamshēd | Jam | Yima | یما | 𐬫𐬌𐬨𐬀 | جم

👑🎊💎

Tahmures, the third king in Iranian mythology according to the Shahnameh -نگارگر: ممد نقاش باشی Illustration: @mo.rasoulipour

جمشید پسر تهمورثه که بعد مرگ پدرش به تخت می‌شینه و هفتصد سال حکومت می‌کنه. جمشید صاحب فَرَّه ایزدی بود که در پنجاه سال اول حکومتش ساخت ابزارآلات جنگی رو گسترش داد و زره و کلاهخود و شمشیر در این دوره ساخته شدند. در پنجاه سال بعدی صنعت بافندگی گسترش پیدا کرد و پارچه‌های از جنس کتان و ابریشم و خز دوخته شد و جامه‌ی مردم اون زمان شد. پنجاه سال بعدی جمشید مردم رو به چهار گروه تقسیم کرد. گروه اول پرستندگان که جایگاهشون رو در کوه قرار داد، گروه دوم جنگاوران و سربازان، گروه سوم کشاورزان که از هفت دنیا آزادن و نون بازوی خودشون رو می‌خورن، گروه چهارم دست‌ورزان و آهنگران. سپس فرمود دیوها خاک رو با آب قاطی کنن و خشت رو بوجود آوردن. بعد دیوها از سنگ و گچ دیوار ساختن. بعد جواهر گرانقیمت مثل یاقوت و بیجاده و طلا و نقره از دل سنگ استخراج شد. بعد مواد معطری مثل مشک و عنبر و کافور کشف شد. بعد علم پزشکی پیشرفت کرد و در آخر فناوری کشتی‌سازی به ذهن بشر رسید و به سبب این اتفاق به رفت و آمد میان کشورها شتاب بخشیده شد و اینطوری پنجاه سال دیگه هم گذشت. وقتی این پیشرفت‌ها به حد اعلاء خودش رسید، جمشید دستور داد تا تختی جواهرنشان براش بسازن. سپس به دیوها دستور داد که تختش رو به آسمان بلند کنند. جمشید مثل خورشیدی تابان در آسمان می‌درخشید و همگان متحیر بودند. به میمنت این اتفاق باشکوه اون روز رو روز نو نامیدند و جشن نوروز امروزی از همین اتفاق ریشه می‌گیره. اینطوری بود که سیصد سال از حکومت جمشید گذشت و هیچ مرگی رخ نداد و هیچ اتفاق ناگواری نیفتاد و دیوها همه گوش به فرمان مردم بودن تا اینکه یک روز که جمشید به تخت نشسته بود دقت کرد و دید هیچکس به عظمت اون در جهان نیست. پس مغرور شد و دیگه خدا رو بنده نبود و ادعای خدایی کرد و اینجا بود که فره ایزدی رو از دست داد و «شکست اندر آورد و برگشت کار»


نگارش: پارسا یارمحمدلو
@parsayar

Jamshid is Tahmures' son. He was crowned after his father's passing, and he ruled for seven centuries. He had the divine glory(Khvarenah) within himself. In the first fifty years of his reign, he expanded crafting weaponry. Armor, helmet, and sword were made in this time period. In the next fifty years, the weaving industry was developed and fabrics of linen, silk, and fur were sewn to become people's clothing. In the next fifty years, Jamshid divided people into four main groups; the first group belonged to worshipers who were positioned in the mountains. Warriors and soldiers formed the second group. The third group belonged to farmers who were free as a bird. They earned their own bread. The fourth group included craftsmen and blacksmiths. Then Jamshid ordered the Divs to mix up soil and water to make bricks. Then Divs made walls of stone and plaster. Then, precious gems such as ruby, amber, gold, and silver were mined from the heart of stone. Next, aromatics such as musk, amber, and camphor were discovered. Medical sciences improved afterward. Then, designing ships passed through people's minds. Shipbuilding accelerated traveling between countries. Fifty more years passed by. When this progress reached a peak, Jamshid ordered a jeweled throne to be made for him. Then, "Lift the throne, he ordered the Divs. Raise it from earth to the heavens". Jamshid shone like a luminous sun in the sky, with Everyone looking at him wide-eyed. Because of the blessedness of this glorious event, that day was named "The New Day". The term "Nowruz" which is the name of the Persian new year, is based on this event. This is how three centuries of Jamshid's reign went by. For three centuries, no one died, nothing unpleasant happened, and all Divs were at humans call. Up until one day when Jamshid was sitting on his throne, he thought to himself that no one was magnificent like him. So he became overbearing and arrogant. He became full of himself and claimed to be the god. And that is when he lost the divine glory(Khvarenah) and went on a fool's errand.


- Translation by Mehrshad Sepahvand @mehrshad.sp



چو آن شاه پالوده گشت از بدی/بتابید ازو فره ایزدی (ص36، بیت 26)
*
برفت اهرمن را به افسون ببست/چو بر تیزرو بارگی برنشست (ص36، بیت27)
*
یکایک برآراست با دیو جنگ/نبد جنگشان را فراوان درنگ
از ایشان دو بهره به افسون ببست/دگرشان به گرز گران کرد پست (ص37، ابیات 36 و 37)
*
نبشتن به خسرو برآموختند/دلش را چو خورشید بفروختند
نبشته یکی نه چه نزدیک سی/چه رومی و چه تازی و پارسی
چه سغدی و چینی و چه پهلوی/ نگاریدن آن کجا بشنوی(ص37، ابیات 42 تا 44)

Empty once he was, of wickedness
He shone with the divine shininess

To the devil he galoped on his fast steed
Took him captive with a magical deed

The battle with the Div, the glorious fight
At once it began, shortly finished by might
A dozen of them, he captured with charm
All others slayed, by the club in his arm


دوره: اساطیری

سلسله: پیشدادی
بخش: ۴

Era: Mythical Age

Dynasty: Pishdadian
Shahnameh Chapter: 4

Illustrated chart of 10 Pishdadi Kings in a row displayed

Tahmures is the third king of the Pishdadian dynasty, displayed here as the mounted figure on the left.

Length of Reign

700

A timeline of Pishdadian kings based on length of reign.


منبع اشعار
شاهنامه فردوسی بتصحیح جلال خالقی مطلق 1366. نیویورک
Bibliotheca Persica جلد اول


The Latest Characters


Previous
Previous

Content of the Shahname

Next
Next

Tahmures | تهمورث