Ichacheh ایچچه

Jin

Ichacheh | ایچچه | یشیشه | عچچه | هیشیکچه | ایشچه | اشچه

Illustration by Erfan Aghvami

در باور مردمان روستاهای شهرستان نطنز جنی وجود دارد که او را به اسم ایچَچهِ می‌شناسند. در مورد ایچچه دو روایت وجود دارد:
-روایت اول-
ایچچه جنی قد کوتاه با کلاهی بر سر است. این جن به چیزهای زردرنگ مانند طلا، نبات و... علاقه دارد اما بی‌آزار است.
روایت است که ایچچه برای خوردن نبات به خانه‌ی پیرزنی می‌رود. پیرزن کلاه ایچچه را برمی‌دارد و او مجبور می‌شود التماس‌کنان به دنبال پیرزن برود. ایچچه می‌گوید: "کلاهم را بده هر چه بخواهی بهت می‌دهدم" پیرزن تقاضای مقداری اشرفی می‌کند و کلاه ایچچه را پس می‌دهد.
-روایت دوم-
ایچچه جنی است شبیه بختک که قد کوتاهی دارد و کلاه بلندی هم روی سر می‌گذارد. شب‌هنگام روی انسان می‌خوابد و باعث اختلال در حرکت و تنفس می‌شود.
شبی ایچچه روی پیرزنی می‌خوابد. پیرزن سریع دست می‌برد و کلاه او را برمی‌دارد. ایچچه فرار میکند و پیرزن به کلاه نگاه می‌کند؛ روی کلاه تعداد زیادی سکه و جواهر دوخته شده بود. پیرزن جواهرات و سکه‌ها را در گونی آرد قایم می‌کند. از آن روز، ایچچه هرروز پیش پیرزن می‌آمده و کلاهش را می‌خواسته. روزی پیرزن از بیرون به خانه می‌آید و می‌بیند گونی آرد خالی شده و کلاه نیست. می‌گویند ایچچه از پنجره دود شده و فرار کرده است.

نگارش: شکیبا بهرامی

According to the people living in the villages in Natanz city (located in Isfahan. central Iran), there's a creature known as [Ichecheh]. There are two tales about this creature:
Tale one:
Ichecheh is a short Jin wearing a hat. This Jin is interested in yellow objects like gold or yellow candies. It's also harmless. They say that one day Ichecheh went to an old woman's house to eat Nabat (Persian yellow rock candy). The old woman takes Ichecheh's hat. It starts following and begging the old woman to give it back. Ichecheh says, "Give my hat back, and I will give you anything you want". The old woman asked for some Ashrafi (old currency) and gave Ichecheh's hat back.
Tale Two:
Ichecheh is a short Jin similar to Bakhtak with a hat on its head. At night it sits on people and causes them trouble breathing and moving. They say that one night Ichecheh sleeps on top of an old woman. The old woman takes Ichecheh's hat away, and Ichecheh runs away. When the old woman looks at the hat in her hands, she sees lots of gold and coins attached to it, and she quickly hides them in a flour sack. Ichecheh went to the old woman's every night to get its hat back. One day when the old woman gets home, she sees that the sack is empty and the hat is gone. They say that Ichecheh ran from the window and disappeared into thin air.

Translation: Sarah Mohebbi Moghadam

 

Visual Description

Compare With

بختک/ گوبلین/ لاپرکان

Related Creatures

References

منابع
@mefarro :منبع شفاهی‏

Previous
Previous

Keras espi کراس اسپئ

Next
Next

Ghorbali قربلی