Wolf of Gudin عروس حاج طَهماس

Wolf of Gudin | عروس حاج طَهماس

Illustration by Yalda Rasekhi

در میان مردم روستای گودین در اطراف کنگاور در استان کرمانشاه، داستانی افسانه‌ای وجود دارد که دهان به دهان نقل می‌شود:

فردی به نام حاج طهماسب در روستای گودین زندگی می‌کرد. حاج طهماسب پسری داشت که با وجود مخالفت پدرش، با دختری ناشناس از عشایر ازدواج کرده بود.
بعد از مدتی این دختر هر نیمه‌شب از خانه بیرون می‌رفته و هنگامی که شوهرش متوجه می‌شود، قضیه را برای پدرش،حاج طهماسب، تعریف می‌کند.
حاج طهماسب به او می‌گوید که دختر قطعا شب‌ها پیش مرد دیگری می‌رود. بنابراین یک نیمه‌شب، هنگامی که دختر از خواب بیدار می‌شود تا بیرون برود، شوهرش همراه با حاج طهماسب با چوب و چماق دنبال او می‌دوند تا او را بگیرند و بکشند. اما هنگامی که به نزدیکی کوه می‌رسند ناگهان با انسانی گرک‌نما مواجه می‌شوند که به زبان محلی می‌گوید:
مه گرگ نسم گرگاسم، عروس حاج طهماسَم. یعنی من گرگ نیستم، گرگ نما هستم، عروس حاج طهماسب هستم.
مردم از او می‌ترسند و فرار می‌کنند. عروس حاج طهماسب نیز هیچ‌گاه به خانه برنمی‌گردد.

نگارش: شکیبا بهرامی

Among people from Gudin village (western Iran), there's a story that's been passed through from generation to generation:
A guy named Haj Tahmasb used to live in Gudin village. He had a son who went against his father and married a tribeswoman. After a while, the girl started going out every night and when his husband noticed, he told Haj Tahmasb that his wife was seeing another man. One night when the girl woke up to go out, his husband and Haj Tahmasb took a cudgel and ran after her to kill her, but when they reached the mountain, they were faced with a humanoid wolf (werewolf). The creature said in a dialect: 'meh gorg nesam gorgasam, aroose haj tahmasam' which translates to 'I'm not a wolf, I'm a werewolf. I'm Haj Tahmasb's daughter-in-law'.
They got scared and ran away and Haj Tahmasb's daughter-in-law never returned home.

Translation: Sarah Mohebbi Moghadam

 

Visual Description

Compare With

گرگینه

Related Creatures

References

منابع
@mamadgoodi :منبع شفاهی‏

Previous
Previous

Baghpu باقپو

Next
Next

Nane-sho ننه شو