کلیدواژه وارد نمایید تا در همه‌ی داستانها جست و جو شود 👆

اذان گو

قصهٔ عامیانهٔ اذان گو، مربوط به حل معماهایی است که به صورت حلقه‌های زنجیره به یکدیگر بسته شده‌اند. قهرمان قصه مجبور است برای در دست گرفتن اولین حلقهٔ زنجیر از انتها به جستجو و پاسخ بپردازد. روایت‌های بسیاری از این نوع قصه وجود دارد. ولی در قصهٔ اذان‌گو قهرمان، یک شاه است که پادشاهی خود را به درویشی می‌سپارد و برای یافتن و روشن کردن رازها حرکت می‌کند. نثر قصه همانند دیگر قصه‌های «مجموعهٔ افسانه‌های مردم آذربایجان» ساده و جذاب است

Read More

استخاره کن

روایت کاملی از این قصه تحت عنوان «بز ریش سفید» در کتاب افسانه‌های آذربایجان نوشته شده است که در جای خود خواهیم آورد. روایت زیر نیز علی رغم کرتاهی‌اش خط اصلی قصه را که پیروزی عقل بر نادانی است، حفظ کرده است. این قصه در کتاب «افسانه‌های اشکور بالا» ضبط شده است

Read More

به دنبال فلک

روزی روزگاری مردی بود، از آن بدبخت ها و فلک زده های روزگار. به هر دری زده بود فایده ای نکرده بود. روزی با خودش گفت: «اینجوری نمی شود دست روی دست بگذارم و بنشینم. باید بروم فلک را پیدا کنم و از آن بپرسم که سرنوشت من چیست. برای خودم، چاره ای بیندیشم

Read More

آلمانجیر

این قصه مشابه خط اصلی قصهٔ «هزار و یک شب» است که قهرمان اصلی آن با استفاده از سحر کلام و جادوی قصه مرد را در انتظار نگاه می‌دارد و سرانجام بر او پیروز می‌شود. در این قصه قهرمان علاوه بر سحر کلام از اقدامات دیگری نیز استفاده می‌کند

Read More

بز ریش سفید

یک بز، یک سگ، یک بره و یک گوساله مرض گری گرفتند. آنها را در بیابان رها کردند. این چهار تا با همدیگر رفیق شدند. خوردند و خوابیدند و گری شان هم از بین رفت

Read More